آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
کلاه دخترانه تابستانی اسپرت | 0 | 4 | kolahnet |
مزایا و معایب چنگالهای میوهخوری یکبار مصرف | 0 | 12 | arsanmehr |
بهترین داروخانه تهران برای خرید مکمل | 0 | 13 | homayounzakeri |
راهنمای جامع ساخت سردخانه: هر آنچه باید بدانید | 0 | 37 | ari1 |
شرکت در جلسات هیات تشخیص و حل اختلاف | 0 | 38 | ari1 |
کاربردها و مزایای دستگاه حکاکی ضربهای عمیقزن | 0 | 36 | hakaki |
بهترین راهکارهای حقوقی برای اخراج غیرقانونی از محل کار | 0 | 40 | ari1 |
چرا کفپوش چوب پلاست بهترین انتخاب برای فضاهای بیرونی است؟ | 0 | 62 | webrrr |
بازگشت همه به سوی سایت است😂 | 31 | 1841 | 0alireza0 |
هزینه دندانهای مصنوعی بر پایه ایمپلنت چقدر است؟ | 0 | 161 | partnovin1 |
اثربخشی و تاثیرات حرکات شکم در بدنسازی با دستگاه | 0 | 326 | partnovin1 |
آنتیبیوتیک آزمایشگاهی چیست؟ | 0 | 189 | webrrr |
صفحه نمایشگر مات چیست؟ | 0 | 195 | webrrr |
دکتر پیمان زندی جراح مغز و اعصاب در سنندچ کیست ؟ | 0 | 182 | dr-peymanzandi |
خرید هاست از آتنا هاست | 0 | 195 | reyhanehseo82 |
خرید هاست | 0 | 190 | reyhanehseo82 |
سیتوژنتیک چیست؟ | 0 | 194 | ari1 |

| جوک های جدید خنده دار |
با سلام
امروز واستون جوک های جدید خنده دار رو آماده کردم
امیدوارم واسه یه لحظه هم که شده بتونم لبخند رو به صورتتون هدیه کنم
با ما همراه باشید :دی
معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟
دانش آموز جواب داد:نوشته ام!
معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!
معلم : فاعل جمله دزد از خانه همسایه، دو تا قالیچه دزدید، کجاست ؟
دانش آموز : توی زندان !
مادر: پسرم برو مغازه الکتریکی، یک مهتابی بخر!
پسرک به مغازه که رسید، یادش رفت چی باید بگوید
کمی فکر کرد و گفت: آقا ببخشید می شه یک متر لامپ بدهید.
بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!
دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟
بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟
اولی: وقت جنگ، یک نفر یا صد نفر برای من فرقی ندارد.
دومی: چطور؟
اولی: چون در هر حال من فرار می کنم!
یک همسایه دلسوز دختر کوچولویی را که به مدرسه می رفت، متوقف ساخت و گفت: کوچولو! عجب جوراب های عجیبی به پا کرده ای، یک لنگه قرمز و یک لنگه آبی!
دختر کوچولو با صدای بچه گانه اش گفت:
عجیب تر این که یک جفت مثل همین جوراب ها هم توی خانه دارم!
معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟
شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.
مردی به ساندویچ فروشی رفت و گفت: آقا لطفا یک ساندویچ مرغ به من بدهید. فقط گوجه فرنگی نگذارید.
ساندویچ فروش: گوجه فرنگی تمام شده، می خواهید به جایش خیار شور نگذاریم.
اولی: وقت جنگ، یک نفر یا صد نفر برای من فرقی ندارد.
دومی: چطور؟
اولی: چون در هر حال من فرار می کنم!
برچسب ها : جوک های جدید خنده دار,جوک های جدید خنده دار 94,جوک های خنده دار,جوک های جدید,جوک های جدید خنده دار 2015,جوک های جدید 94,جوک های خنده دار 94,جوک جدید,جوک باحال,جوک خفن,جوک 94,دنیای جوک,لبخند و تلخند,sadi7.ir,جوک جدید 94,جوک های باحال 94,
مطالب مرتبط